واینک در انتها....
12 اسفند 1402 توسط فخرالسادات ذبحي
واینک که درانتهای یک روز هستم
در اعماق سیاهی وظلمات وسکوت شب هنگام…
بنا بر وصیت وسفارش علما
سیر می کنم در افکارم…
درحرکات وسکناتم…
بر اندیشه ورفتارم…
ازصبح تاکنون
وتسبیحم را بدست روحم می دهم تا برابر قضاوت عقلم
برای همه انچه خطا رفته وگفته ام طلب امرزش ومغفرت
نمایم…
ومی اندیشم چه سخت می شود روزی که همه ذره ها در میزان
قرارگیرند…